جدول جو
جدول جو

معنی مجمع کردن - جستجوی لغت در جدول جو

مجمع کردن
(شِ نَ / نِ / نُ دَ)
مجمع ساختن:
مجمعی کردند مرغان جهان
هر چه بودند آشکارا ونهان.
عطار (منطق الطیر).
و رجوع به مجمع ساختن شود
لغت نامه دهخدا
مجمع کردن
انجمن کردن تشکیل م جمع دادن انجمن ساختن: و فصیحان عرب همواره به م جمع ساختن و سخنهای عثمان گفتن و فتنه جستن مشغول بودند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
جمع آوری کردن، فراهم آوردن، گرد کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ دَ عَ / دِ عِ)
گردآمدن. رجوع به تجمع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تجرع کردن
تصویر تجرع کردن
جرعه جرعه نوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمجمج کردن
تصویر تمجمج کردن
کلمات را نامفهوم و جویده جویده ادا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دنبال کردن، باز همسری پیوند دوباره پس از رهایی باز آمدن باز گشتن، بازگشتن مرد به سوی زن مطلقه رجعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایع کردن
تصویر مایع کردن
ویتاختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجمع کردن
تصویر تجمع کردن
انجمن کردن گرد هم آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
فلنجیدن گرد آوردن، افزودن گرد کردن اندوختن گرد کردن گرد آوردن: (اموال بسیار جمع کرد)، فراهم کردن غند کردن: (لوازم و اسباب خانه را جمع کرد تا با وسیله نقلیه حمل کنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
الفنجیدن، انباشتن، فلنجیدن، انباشته کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مذمت کردن
تصویر مذمت کردن
نکوهیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مطلع کردن
تصویر مطلع کردن
آگاهاندن، آگاه کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
يجمع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
Aggregate, Assemble, Garner, Mob, Pool
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
agréger, assembler, recueillir, agglomérer, réunir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
собирать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
모으다 , 모이다 , 모으다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
جمع کرنا , جمع کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
সংগ্রহ করা , সংগ্রহ করা , সংগ্রহ করা , জড়ো করা , সংগ্রহ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
kukusanya, kusanya, kusanyikiza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
toplamak, kalabalık oluşturmak, birleştirmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
לאגד , לאסוף , לאסוף , לאסוף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
集める , 集まる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
aggregieren, sammeln, ernten, mobben, zusammenlegen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
एकत्रित करना , इकट्ठा करना , इकट्ठा करना , भीड़ करना , इकट्ठा करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
mengumpulkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
รวบรวม , รวบรวม , เก็บรวบรวม , รวมกลุ่ม , รวมกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
agregar, reunir, cosechar, aglomerar, juntar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
aggregare, raccogliere, radunare, riunire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
agregar, reunir, angariar, aglomerar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
聚集 , 汇聚 , 收集 , 汇集
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
zbierać, gromadzić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
збирати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
aggregeren, verzamelen
دیکشنری فارسی به هلندی